محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

خاطرات لوبیا و خواهرش

9ماهگی گل پسری

  9ماهگیت مبارک   وروجک مامانی گفته بودم که خیلی بد غذا شده بودی و فقط شیر میخوردی کلی نق میزدی برای این مرواریدت خیلی اذیت شدی الهی برات بمیرم نگو که دوتا مرواریدت (چهارمی وپنجمین دندون )باهم جونه زدن تو این مدت هرچی که برات درست میکردم  از فرنی گرفته تا سوپ و برنج و تخم مرغ و پوره و...به هیچ کدوم لب نمی زدی و مجبور میشدم همه رو دور بریزم واسه همین خوب وزن نگرفتی قدت شده 73 و وزنت 50/9کیلو گرم شده از وقتی کمی حالت بهتر شده تند تند بهت غذا میدم تا بلکه جبران بکنی وروجک مامان برای چند دقیقه بدون کمک سر پا ...
28 تير 1392

بیماری مامان بزرگ

    پسر عزیزم این روزا اونقدر  مشغله داشتم که نتونستم به وبت سر بزنم و خاطراتت رو ثبت کنم مدتی بود که مامان بزرگت (مامان جونم ) مریض بود  دکتر گفته بود باید عمل کنه و ریسک خطر عمل هم بالا ست و مامان بزرگت هم که اصلا  اصلا اهل استراحت نیست   حالا ایشاله خودت بزرگ میشی و این مامان بزرگ فعالت رو بهتر می بینی و میشناسی (خدایا پدربزرگا ومادر بزرگا برکت خونه هامون هستن همیشه سایه شون رو برسرمون نگهدار) منم که همش نگران مامانی بودم دست ودلم به هیچ کاری نمی رفت بیشتر وق...
28 تير 1392

ما برگشتیم

سلام بر دوستای گلم فرارسیدن ماه پر برکت رمضان بر همه ی مسلمین مبارک  (ما رو از برکت دعاتون بی بهره نزارید ) تو این مدت که مشغله زیادی داشتیم و نبودیم همه نی نی وبلاگیا هم مشغول شرکت تو مسابقه بودن ولی خودمونیم نی نی های گل یه شانس بزرگ آوردن که من فرصت نکردم عکس گل پسرم رو تو مسابقه شرکت بدم چون حتم به یقین گل پسر من گوی سبقت رو از دوستاش می ربود و برنده میشد خخخخخخ مامانا یه وقت ناراحت نشین آخه اگه خودتون  عکسای نی نی شکموی منو ببینید  بهم حق میدید   مابقی عکسا  ادامه مطلب   ببخشید معین جونم بیدار شد...
28 تير 1392
1